به نام خدا
با سلام
خدايا! به من لحظه اي از لحظاتت را ببخش كه بواسطه ان تمامي بلاهايي كه مرا به ان مبتلا كرده اي برطرف نمايي، بهترين رفتارت را كه به ان عادت كرده ام به من باز گرداني،چرا كه نيرويم ضعيف شده و طاقتم اندك، اميدم از مردم نا اميد گرديده و تنها اميدم به تو وتوكلم بر تو باقي مانده است
منتظر حضور گرمتون هستم
يا علي
سلام
مرسي كه به من سر زدي
هو...
اومدم سلام كنم برم...
شاد و ناتنها
خوش
اي آنكه به تقرير و بيان دم زني از عشق
ما با تو نداريم سخن خير و سلامت
درويش مكن ناله زشمشير احبا
كاين طايفه از كشته ستانند غرامت
يا حق
داستان مشق اشك رو توي مجله گلبرگ هم نوشته بودم
يادتونه؟
آخرش اينترنت دار شدم
زيباست ... !
:. يه رها شده .:
مولانا:
وقت آن شد كه به زنجير تو ديوانه شويم
بند را بر گسليم از همه بيگانهه شويم
جان سپاريم دگر رنج چنين جان نكشيم
خانه سوزيم و چو آتش سوي ميخانه شويم
سخن راست تو از مردم ديوانه شنو
تا نميريم مپندار كه مردانه شويم...
سلام دوستم خدا نکنه در رنج باشي.ميشه بپرسم اين شعر از کيه خيلي مفهوم قشنگي داره.احتمالا شبيه شعرهاي مولانا است
تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي
گوش نا محرم نباشد جاي پيغام سروش
چه شعر قشنگي نوشته بودي ....دوباره نگي اين كه من نوشتم بي ربط بوده با موضوع شما ... شعر شما رو كه خوندم اين بيت يادم اومد
به نام حضرت دوست
لامكانسيران خبر دارند از پرواز ما
شعلهء ما رقص در بيرون مجمر ميكند.
در پناه حضرت دوست
روز الست جان تو خورد ميي ز خان تو
خواجه ي لامكان تويي....بندگي مكان مكن
كار دلم به جان رسد...كارد به استخوان رسد
ناله كنم بگويدم دم مزن و بيان مكن
ناله مكن كه تا كه من ناله كنم براي تو
گرگ تويي...شبان منم...خويش چو من شبان مكن ....
منم آپ بودم ها
نَّمَا المُومِنُونَ الّذِينَ ءامَنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَم يَرتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أنفُسِهِم ِفي سَبِيلِ الله اُولئكَ هُمُ الصَّادِقُونَ))حجرات/15( (مومنان واقعي تنها كساني اند كه به خدا و پيغمبرش ايمان آورده اند، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده اند، و با مال و جان خويش در راه خدا به تلاش ايستاده اند و به جهاد برخاسته اند. بلي آنان، در ايمان خود درست و راستگويند).
سرافراز باشيد .
سلام!
چطوري؟ خبر ما رو نمي گيري ...موفق باشي!